حسین پناهی




















Blog . Profile . Archive . Email  


گيتار شكسته

دنيا را بغل گرفتيم گفتند امن است هيچ کاري با ما ندارد

خوابمان برد بيدار شديم ديديم آبستن تمام دردها يش شده ايم

====================


*اينجا در دنياي من گرگ ها هم افسردگي مفرط گرفته اند*
*ديگر گوسفند نمي درند*
*به ني چوپان دل مي سپارند و گريه مي کنند...

===================


*مي داني … !؟ به رويت نياوردم … ! *
* از همان زماني که جاي ” تو ” به ” من ” گفتي : ” شما ” *
*فهميدم *
*پاي ” او ” در ميان است …

====================

اجازه … ! اشک سه حرف ندارد … ، اشک خيلي حرف دارد!

====================


*مي خواهم برگردم به روزهاي کودکي آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه ميشد *
*بالاترين نــقطه ى زمين، شــانه هاي پـدر بــود … *
*بدتـرين دشمنانم، خواهر و برادر هاي خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو هاي زخمـي ام بودند. *
*تنـها چيزي که ميشکست، اسباب بـازيهايم بـود *
*و معناي خداحافـظ، تا فردا بود…!*

====================


*اين روزها به جاي” شرافت” از انسان ها *
* فقط” شر” و ” آفت” مي بيني !

====================


*راســــــتي،
دروغ گـــــفتن را نيــــــــز، خـــــــــوب ياد گـــرفتــه ام…!
“حــــال مـــن خـــــــوب اســت” … خــــــوبِ خــــوب

====================


*مي‌دوني”بهشت” کجاست ؟ *
*يه فضـاي ِ چند وجب در چند وجب ! *
*بين ِ بازوهاي ِ کسي که دوسـتش داري

===================


*وقتي کسي اندازت نيست *
* دست بـه اندازه ي خودت نزن…*
====================


*اين روزها “بــي” در دنياي من غوغا ميکند!
بــي‌کس ، بــي‌مار ، بــي‌زار ، بــي‌چاره بــي‌تاب ، بــي‌دار ، بــي‌يار ،
بــي‌دل ، بـي‌ريخت،بــي‌صدا ، بــي‌جان ، بــي‌نوا*
*بــي‌حس ، بــي‌عقل ، بــي‌خبر ، بـي‌نشان ، بــي‌بال ، بــي‌وفا ، بــي‌کلام
،بــي‌جواب ، بــي‌شمار ، بــي‌نفس ، بــي‌هوا ، بــي‌خود،بــي‌داد ، بــي‌روح
، بــي‌هدف ، بــي‌راه ، بــي‌همزبان *
*بــي‌تو بــي‌تو بــي‌تو

======================


*ماندن به پاي کسي که دوستش داري *
* قشنگ ترين اسارت زندگي است

===================


*مي کوشم غــــم هايم را غـــرق کنم اما*
* بي شرف ها ياد گرفته اند شــنا کنند …*
===================


مي داني
يک وقت هايي بايد
روي يک تکه کاغذ بنويسي
تـعطيــل است
و بچسباني پشت شيشه ي افـکارت
بايد به خودت استراحت بدهي
دراز بکشي
دست هايت را زير سرت بگذاري
به آسمان خيره شوي
و بي خيال ســوت بزني
در دلـت بخنــدي به تمام افـکاري که
پشت شيشه ي ذهنت صف کشيده اند
آن وقت با خودت بگويـي
بگذار منتـظـر بمانند

==============


*مگه اشک چقدر وزن داره…؟ *
*که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:3 توسط کیانا | |


Power By: LoxBlog.Com